طبقه بندي سيستم هاي حزبي از نظر گونه شناسي (1)


 

نويسنده:سيد شهاب الدين موسوي *




 

مقدمه
 

سيستم احزاب سياسي در هر دوره اي و از کشور به کشور ديگر ، از لحاظ چگونگي تشکيل نحوه بر خورد و ساختمان احزاب متفاوت است . متخصصين گونه شناسي احزاب سياسي با توجه به خصوصيات ويژه سيستم احزاب (ويژگي هاي تاريخي ، اجتماعي . ايدئولوژيکي ، قدرت رقابت و ...) سعي نموده اند تا آنها را به انواع مختلف تقسيم نمايند .
ابتدا يک درجه بندي گونه شناسي از سيستم احزاب سياسي وجود دارد که همان طبقه بندي عددي آنهاست که سيستم احزاب را به يک حزبي ، دو حزبي و چند حزبي تقسيم مي کند و در اذهان عمومي نيز چنين تصوري از سيستم احزاب سياسي وجود دارد . ولي افراد ديگري همچون سارتوري (2) اين نوع طبقه بندي احزاب سياسي را از اين جهت که قادر به تشخيص و جدا سازي خصوصيات ويژه احزاب نمي باشد مورد انتقاد قرار داده اند ، از جمله اين که سعي نموده اند بيش از عنايت به تعداد احزاب ، احزاب سياسي را با توجه به ساير ويژگي ها و خواص آنها طبقه بندي نمايند . در اينجا ابتدا به اشکال کلاسيک سيستم احزاب سياسي و سپس به ساير روش هاي گونه بندي آنها مي پردازيم .

گونه شناسي عددي (کلاسيک ) سيسستم هاي حزبي
 

طبقه بندي کلاسيک سيستم هاي حزبي بر اساس تعداد احزاب از جمله يک ، دو و چند حزبي است . دو ورژه (3) در کتاب «احزاب سياسي » از جهت ريشه اي و تاريخي احزاب سياسي را مورد بررسي قرار مي دهد و به اين نتيجه مي رسد که تعداد احزاب مربوط به عواملي چون قانون انتخابات ، گرايشات و نيروهاي ايدئولوژيکي مي باشد .
نامبرده مطالب خود را تا بيان سيستم دو حزبي شروع مي کند . به نظر وي عدم تناسب آشکاري بين دو حزب کوچک و دو حزب بزرگ وجود دارد . او معتقد است که سيستم دو حزبي در تمام صحنه ها نتيجه استثمار حزب منفرد مي باشد که گرايشات دو گانه اي را به وجود آورده است ، لذا از نظر توضيح تاريخي سيستم وارد بحث مي شود و از آغاز قرن 19 شروع مي کند . وي مي گويد : از ابتداي قرن نوزدهم سه نوع سيستم دو حزبي به شرح زير به موفقيت رسيده اند :
1- حق انتخاب ابتدا باعث ايجاد سيستم دو حربي بورژوايي (محافظه کار - ليبرال )شد .
2-در نيمه قرن نوزدهم به نظر مي رسيد که توسعه سوسياليزم تهديد براي سيستم دو حزبي باشد ، اما در واقع اين امر اشتقاق در ليبرالها بود که وجود عناصر اعتدالي آن موجب رشد گرايش جناح چپ و در مخالفت با آنان گرديد .
3- توسعه سوسياليزم اين تعديل عمومي سيستم دو حزبي را به خطر انداخت و اگر چه در پارلمان دو حزب بزرگ رقيب وجود داشت ، در بين مردم سه حزب ابراز وجود مي کردند (به علت تضيقات سيستم حق انتخاب ). بنابراين با تولد تنها احزاب سوسياليست يک دوره کوتاه سيستم سه حزبي وجود داشته است . اما نهايتاً تنها تضاد بين حزب بوروژا و سوسياليست باقي مانده و سپس دوگانگي بين محافظه کار - کارگر و يا محافظه کار - سوسياليست .
بنابراين به علت استثمار حزب منفرد در اين کشورها سيستم دو حزبي پايدار مانده است . وي مي گويد :« يک سيستم دو حزبي نمي تواند باقي بماند ، اگر يکي از دو حزب در جستجوي ويران کردن نظم موجود باشد . حداقل اين وضع نمي تواند دوام داشته باشد مگر اين که آن حزب هميشه به عنوان جبهه مخالف باقي بماند ».
در گونه بندي سيستم هاي حزبي دوورژه هميشه بر تمايلات دو گانه به عنوان عامل ايجاد انواع سيستم حزبي تأکيد مي کند . به نظر او دوگانگي احزاب هميشه نمي تواند وجود داشته باشد ولي هميشه يک دوگانگي گرايشات موجود مي باشد. در قضيه سيستم دو حزبي ارتباطي بين سيستم و طبيعت اشياء وجود دارد . به عبارت ديگر انتخاب سياسي معمولاً انتخاب بين دو شق را به خود مي گيرد . بنابراين بر اساس اين نظريه عقيده يا گرايش مرکزي در سياست وجود ندارد همانطور که او مي گويد :
«ممکن است يک حزب مرکزي وجود داشته باشد اما يک گرايش مرکزي و دکترين مرکزي وجود نخواهد داشت » به نظر او مرکز ترکيبي از جناح چپ گروه راست و جناح راست گروه چپ مي باشد و در سه طريق عمل مي کند . دوره از هم جدايي ، دوره سست زني و دوره نابود سازي . بنابراين روياروئي مرکز همانا رسيدن به يک ترکيب آرزوهاي در حال تضاد است . اما ترکيب تنها قدرت فکر است و مرکز نمي تواند به طور عيني وجود داشته باشد . وي در تمام زمينه هاي سياسي اين دو گانگي را مي بيند و تمام برخوردهاي تفرقه انگيز در تاريخ را به عنوان برخوردهاي ناشي از دوگانگي تبيين مي کند مي کند و معتقد است که نظريه دوگانگي سياسي طبيعي بيشتر به عنوان يک اختلاف گسترده در نظريات جامعه شناسي تحت عنوان تضاد طبيعت راديکال با طبيعت محافظه کار بر شمرده مي شود . لذا به نظر او وجود سيستم دو حزبي نيز به طبيعت دو گانه گرايشات مربوط مي شود .
عامل ديگري که دوورژه به عنوان عامل مناسب براي ايجاد و حفظ سيستم دو حزبي بر آن تأکيد مي کند فرمول اکثريت ساده يک دوره اي(4) مي باشد . زيرا اين فرمول با امتيازي که به احزاب بزرگ به قيمت جريمه احزاب کوچک مي دهد (نسبت آراء و کرسي هاي بيشتر رأي دو حزب بزرگ تا براي احزاب کوچک) سيستم دو حزبي را حمايت مي کند .
در موضوع سيستم چند حزبي دوورژه به متغيرهاي بي شماري که در ايجاد سيستم حزبي و ويژگي هاي مختلف آنها که از کشوري به کشوري قابل تصور است اشاره مي کند . او نظريه اي عمومي در خلق سيستم چند حزبي ارائه مي دهد . در اين مورد نيز وي از ديدگاه توجه به دوگانگي تمايلات وارد بحث مي شود و مي گويد : در حقيقت تمايزات جامعه شناختي بين طبايع راديکال و محافظه کار بايستي به وسيله يک تمايز دوم در حال مقابله که همانا طبايع افراطي و معتدل مي باشد تکميل شود ، به اين معني که در هر حزبي دو جناح را مي توان يافت . افراطيون و معتدلين و ايجاد سيستم چند حزبي وابسته به درجه مقابله بين اين دومين تمايزات مي باشد . توضيح اين که تا زماني که اثرات اين تمايز دوم در ايجاد و دسته بندي ها و رقابت ها در داخل احزابي که به وسيله تمايزات اوليه ايجاد شده اند محدود بماند سيستم دو حزبي طبيعي تغيير نيافته باقي مي ماند . معذالک اگر عملکرد ها شديد شوند و مدت زيادي در روال معمول ادامه نيابند تمايل اساسي به دو گانگي خنثي خواهد شد و به سيستم چند حزبي عقب نشيني مي کنند . به عنوان مثال شکاف بين راديکالها و ليبرالها در سويس در سال 1848 که يک سيستم چهار حزبي ايجاد کرد و مثالهاي ديگر در سيستم هاي حزبي اروپا بخصوص تا سال 1920 و شکافهاي بين کمونيستها و سوسياليست ها .
بنابراين به طور کلي او به مرکز به عنوان يک تمايل مرکزي اعتقاد ندارد بلکه به عنوان ترفيقي از دکترينهاي راست و چپ معتقد است . که ممکن است هر زمان از هم شکافته شود و اين دو نيمه در مرکز به صورت تجمع معتدلين جناح راست و معتدلين جناح چپ خواهد بود عامل ديگري که ممکن است چند حزبي بر اثر آن به وجود آيد نيمه نيمه روي هم افتادن است که ممکن است گسترده تر از شکاف بين احزاب به نظر آيد به اين معني که عقايد دوگانه متعدد الزاماً با يکديگر تطبيق نمي کنند و تجمع آنها سيستم چند حزبي را به وجود مي آورد . به عنوان مثال در فرانسه دوگانگي عقيده بين طرفداران اداري و ضد اداري با اشتقاق بين شرق و غرب و با آنچه بين آزادي و برنامه ريزي منضبط وجود دارد تطبيق نمي کند . در اين زمينه او محدوديتهاي تمايلات دو گانه را اين طور توصيف مي کند که : چندين آنتي تز در عرصه وجود دارد و هر کس مي تواند با يکي از آنها جهت داده شود يا نقطه نظري را در يک عرصه بپذيرد در حالي که او هنوز آزاد است که نقطه نظر ديگري را در عرصه هاي ديگر نيز انتخاب کند اما تعداد احزاب از استقلال متقابل آنتي تزها پديد مي آيد . در مسئله تعداد احزاب او چندين نوع سيستم تعدد حزبي را برحسب تعداد عددي احزاب تحت عنوان سه حزبي ، چهار حزبي و چند حزبي مشخص مي کند . در مسئله سه حزبي دوورژه دو نوع سه حزبي را مشخص مي کند . سه حزبي 1900 و همزمان با آن سه حزبي استراليا . اولي در نتيجه رشد احزاب سوسياليست در اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم به وجود آمده بود که در آن دوگانگي اساسي عقايد به سه حزبي در انگلستان . بلژيک ، سوئد ، استراليا ، نيوزلند و غيره استحاله يافته بود ، اما بعد از اين دوره به علت تغييرات در احزاب انقلابي آنها معتدل شدند و سپس راست ، مخالف ، سيستمي که دوورژه آن را به عنوان تولد هميشگي دوگانگي توصيف مي کند . (در کشورهاي انگلو ساکسن ) به وجود آمد اين به اين معني است که بعد از تغيير در احزاب انقلابي آنها از چپ به راست تغيير مکان مي دهند و شکاف در سمت چپ بايستي با ظهور يک حزب جناح چپ جديد پر شود . اما نوسان به چپ با گرايش اساسي دوگانگي ترکيب مي شود و در يک سيستم سه حزبي به وجود مي آورد . بنابراين در اين راه سيستم سه حزبي محافظه کاران ، ليبرالها ، راديکالها به وسيله يک سيستم سه حزبي جديد محافظه کاران يا ليبرالها ، راديکالها ، سوسياليست ها و سپس به وسيله سيستم سه حزبي ليبرالها ، سوسياليست ها ، کمونيستها دنبال خواهد شد . اما سيستم سه حزبي استراليا پايه اجتماعي دارد که به صورت سه گانه کارگران ، کشاوران و حزب ليبرال - بورژوا به پايان رسيده است .
در اين نوع از سيستم حزبي ممکن است اشتقاقي بين کارگران کشاورزي و مالکين کشاورزي و همچنين اشتقاق عميق تري بين خرده مالکين و مزرعه داران بزرگ اتفاق افتد . و همچنين ممکن است مسائلي باعث جلوگيري از ايجاد احزاب روستايي شود به خاطر تمايلات آنها در جهت اتصال به سوسياليست ها (کارگران و مالکين کوچک) و يا احزاب جناح راست و محافظه کاران (مزرعه داران بزرگ ) . بنابراين رشد احزاب روستائي محدود شده است معذالک در بعضي کشورها توسعه آنها موجب يک سيستم چهار حزبي شده است ، بنابراين سيستم چهار حزبي نتيجه افزوده شدن يک حزب روستايي به سيستم حزبي محافظه کار ، ليبرال و سوسياليست ها مي باشد که در اروپا از 1900 معمول بوده است . به عنوان مثال احزاب اسکانديناوي ، سوئيس و کانادا .
سومين نوع سيستم تعدد حزبي (5) در طبقه بندي دو ورژه سيستم چند حزبي (احزاب متعدد )(6) است . در اين شکل از سيستم حزبي علاوه بر گروه هاي اجتماعي و سياسي ، گروههاي نژادي و ارزشي به صحنه مي آيند و گروههاي سياسي و اجتماعي را روکش مي کنند و يک پيچيدگي افراطي به وجود مي آورند (در اتريش - هنگري در آغاز سال 1914بيست و پنج حزب يا در چکسلواکي در 1983 چهارده حزب وجود داشت .
همچنين چند حزبي ممکن است در نتيجه گرايشات جناح راست به سوي چند حزب ايجاد شود . به عنوان مثال در فرانسه از آغاز قرن بيستم ائتلاف در چپ و تفرق در احزاب راست و يا اشتقاق مذهبي در هلند به راست و مرکز ، در حالي که چپ که در حمايت حزب سوسياليست متحد باقي ماند.
حزب منفرد (7) دوورژه معتقد است که حزب منفرد نوآوري بزرگ قرن بيستم مي باشد . او حزب مفرد را به عنوان حزب مسلط و ديکتاتور در کشور تلقي مي کند (در قضيه آلمان ، ايتاليا ، اتحاد شوروي و جمهوري هاي خلق ) . به نظر او سيستم تک حزبي الزاماً حزب گروه حاکمه نيست . از نظر تاريخي اغلب احزاب منفرد در ابتدا احزاب مخالف بوده اند که در يک سيستم چند حزبي نقشي به عهده داشته اند . بعضي به عنوان مثال ايتاليائي و روسي به طور قطع به دنبال آن نبوده اند که روزي تنها حزب باشند . طبيعت توتاليتر آنان ، خصوصيت محدود سازي آنان ، ساختمان اقتدار گرايانه و تمرکز گراي آنان از يک سيستم دموکراتيک سرچشمه گرفته است و طبيعت توتاليتر حزب آن را به استثمار تمام احزاب ديگر هدايت مي کند ، اما تمايل به يگانگي بيش از آن که يک علت باشد نتيجه طبيعت توتاليتر آن مي باشد .

پی نوشت ها :
 

*عضو هيأت علمي دانشگاه آزاد اسلامي آشتيان.
1-Typological classifcation of party systems
2-Giovanni, sartori
3-Mourice , Duverger
4-simple mayority single - Ballot
5-Molti partism
6-Polypartism
7-The single party
منبع:
فصلنامه علمي-پژوهشي ( ويژه نامه علوم سياسي )